داستان دوم
استغفار دوای هردردی
موضوع داستان : پند قرآنی
✅مردى خدمت امام حسن مجتبى علیه السلام آمد و از قحطى و گرانى به آن حضرت شکایت نمود، پس حضرت به او فرمود: از خدا طلب آمرزش کن، و مرد دیگرى آمد و به آن حضرت از فقر
و تهى دستى شکایت کرد، پس حضرت به او هم فرمود از خداوند (جهت گناهان خود) استغفار
و طلب آمرزش نما، و مرد دیگرى آمد و به آن حضرت عرض کرد از خدا بخواه و دعا کن که
خداوند پسرى بمن لطف فرماید، پس باو هم فرمود: از خدا طلب آمرزش نما، پس ما
(حضار مجلس) به آن حضرت عرض کردیم مردانى چند خدمت شما آمدند و از چیزها
و گرفتاریهاى گوناگون شکایت داشتند و تقاضاى مختلفى نمودند و شما همه آنها را
باستغفار و طلب آمرزش امر فرمودى، پس حضرت فرمود: من این را از پیش خود نگفتم
و همانا در این باره از فرموده خداوند (در قرآن) پند گرفتم و استفاده نمودم (که فرموده:)
✨اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِل السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ
لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً
🔶«از پروردگار خود طلب آمرزش نمائید همانا او بسیار آمرزنده است تا آنکه از آسمان بر شما
باران پشت سر هم بفرستد و شما را بمال و ثروتها و پسرها کمک و مدد فرماید، و براى
شما باغها و نهرها قرار دهد»
📚 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج9,ص81
یا کریم اهل البیت...
حسن جان
قربان غریبی ات
کاش برای حال امروزمان هم نسخه ای می نوشتی...
*****|
تشکر بزرگوار