داستان سوم
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۲۷ ق.ظ
هندوانه فروش
_موضوع داستان: اخلاقی_
فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت
و گفت هندوانهای برای رضای خــدا به من بده فقیرم و چیزی ندارم ...
️هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری را به فقیرداد....
فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد!
مقدار پولیکه به همراه داشت به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده...
هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن ڪرد
و به مرد فقیر داد...فقیر هر دو هندوانهرا رو به آسمان ڪرد و گفت:
خداوندا بندگانت را ببین...
این هندوانه خراب را بخاطر تــــــــو داده .. و این هندوانه خوب را بخاطر پول...
#خدایا_ما_بنده_های_خوبی_نیستیم_خودت_مارا_سر_به_راه_کن
۹۹/۰۱/۳۰